پس ما بزرگترها چکارهایم؟ خوبیت ندارد بچه همه تجربهها را کسب کند. ما خودمان باید همه تجربهها را به او یاد بدهیم. عطف به اصول اول و پنجم، بچه باید گوشش به دهان والدین و مربیان عزیز و دلسوزش باشد تا از آنها تجربههای زندگی را بشنود. به قول قدیمیها، بالاخره بزرگترها سرد و گرم روزگار را بیشتر چشیدهاند و البته مخفی نماند بیشتر هم پیراهن پاره کردهاند! حالا چه ضرورتی دارد که بچهها برای کسب تجربه وقت تلف کنند. ما حی و حاضر و آمادهایم که با توضیحات مفصل و کارشناسانه به آنها بگوییم که راه و چاه چیست. تلاش بچهها برای کسب تجربههای عملی در زندگی، تکرار مکررات است و وقت ما و خودشان را هدر میدهد. ما بزرگترها چراغ راه بچهها هستیم و البته لازم است که همه جا چراغ به دست جلوی آنها حرکت کنیم تا در چاه نیفتند! ما چراغیم، چراغ راهنما که نیستیم!